امپایر مووی



اگر از بازی های ترسناک بقا چند نفره با پیچ و تاب Lovecraftian لذت می برید ، Monstrum 2 بازی ای است که منتظر آن بوده اید. این قلعه پرپیچ و خم تولید شده بر روی یک قلعه دریایی در دهه 1970 ، 4 بازیکن را در برابر یک هیولا که تحت کنترل بازیکن قرار دارد ، گود خواهد کرد. شما می توانید با استفاده از محیط زیست و همکاری با قربانیان خود ، از تنظیمات کابوس فرار کنید تا از دشمن خود پیشی بگیرید ، پیشی بگیرید ، یا پیشی بگیرید.

Monstrum 2 قول می دهد ضمن معرفی مکانیک جدید بازی ، هیولا ، تنظیمات و سناریوها ، جنبه هایی را که طرفداران بازی اول از آنها دوست داشتند ، ارائه دهد تا این مفهوم تازه شود. این عنوان برای رایانه های شخصی ، پلی استیشن 5 و Xbox Series X منتشر می شود و گزینه هایی برای بازی در پلی استیشن 4 و Xbox One وجود دارد و می توانید آن را به لیست دلخواه Steam خود اضافه کنید. در اینجا همه شما باید درباره تاریخ انتشار Monstrum 2 ، تریلر ، گیم پلی و موقعیت مکانی بدانید.

تاریخ انتشار Monstrum 2 چیست؟
هیولا 2

طبق گفته توسعه دهنده Junkfish ، کاربران PC می توانند انتظار داشته باشند که در اواخر سال 2020 روی Monstrum 2 دست پیدا کنند که نسخه های کنسول آن نیز دنبال شده است. این پنجره انتشار با توجه به راه اندازی برنامه ریزی شده برای کنسول های نسل بعدی ، منطقی است ، زیرا هر دو PlayStation 5 و Xbox Series X تقریباً در همان زمان خواهند رسید. اگرچه انتظار طولانی به نظر می رسد ، امیدوارم که قابلیت های پیشرفته سیستم های جدید تجربه بازی غنی تری را ارائه دهد.

آیا تریلی برای Monstrum 2 وجود دارد؟

Junkfish تیزر تبلیغاتی را برای Monstrum 2 در ماه مه 2019 منتشر کرد. تنها 21 ثانیه طول آن ، این تریلر بینش زیادی درباره داستان یا گیم پلی ارائه نمی دهد. بر اساس اولین بازی ، می توانید فضای تاریک و پیشگویی کننده با هیولاهای کابوس فراوان را انتظار داشته باشید تا مدت ها پس از اتمام بازی ، افکار خود را تعقیب کنید.

گیم پلی Monstrum 2 چگونه خواهد بود؟
هیولا 2

Monstrum 2 بازی چهار در مقابل یک بازی ترسناک بقا است. بازیکنان به عنوان یک قربانی اقدام به فرار از قلعه دریایی دهه 1970 عمل می کنند ، یا آنها به عنوان هیولا بازی می کنند ، بازیکنان دیگر را بد گویی می کنند و سعی می کنند یکی یکی آنها را بکشند. در جایی که بازی Monstrum اول دارای سه هیولای مختلف بود که می توانید از آن انتخاب کنید ، عنوان دوم قول می دهد که حتی تعداد بیشتری از جمله یک مورد برای نسخه اصلی در نظر گرفته شود اما در نهایت خراشیده شد. طرح هزارتوی سطوح ، به بازیکنان فرصت های زیادی برای از بین رفتن هنگام تلاش برای فرار می دهد. همچنین این فرصت را به هیولا می دهد تا از سردرگمی و بی نظمی بازیکنان در برابر آنها استفاده کنند.

Monstrum 2 از طرف چهار قربانی به کار تیمی گسترده ای نیاز دارد. توسعه دهندگان می خواستند یک محیط واقع بینانه ایجاد کنند که در آن بازیکنان باید برای حل مشکلات و زنده ماندن با یکدیگر همکاری کنند. این تنها به احساس ناامیدی که شما تجربه می کنید اضافه می کند وقتی که می دانید هیولا با هر کوششی در برقراری ارتباط نزدیک می شود. زندگی شما به توانایی شما در بازی خوب با دیگران بستگی دارد.

Monstrum 2 کجا تنظیم خواهد شد؟
هیولا 2

وقایع Monstrum 2 در یک "قلعه دریا" رخ می دهد. در حالی که این اصطلاح ممکن است تصاویر کشتی های کروز یا سکوهای نفتی را به تصویر بکشد ، آزمایشگاهی که بازیکنان در آن زندگی می کنند بسیار پیچیده تر از آن است. قلعه دریا شبیه به یک کارخانه بزرگ ، پیچ و خم آزمایشگاه ها و راهروهای گسترده است. اگرچه فضای داخلی ممکن است بازیکنان را به این فکر بیاندازد که در یک مکان نسبتاً آشنا در زمین باشند اما این واقعیت که این ساختمان در وسط اقیانوس قرار دارد باعث می شود این هذیان گشوده شود و بر احساس انزوا و ناامیدی بیفزاید. امیدوارم از آب نترسید.

توصیه شده
بعدی
خزنده ترین بازی های دهه گذشته
Hellblade: قربانی Senua
توسط ناتان سیمونز

ژانر ترسناک تا زمانی ادامه خواهد یافت که چیزهایی وجود داشته باشد که در شب پرشک می شوند و سؤالاتی بی پاسخ که شما را بیدار می کند. خیلی راحت است که این روایت ها زیر پوست شما قرار بگیرند و از ابتدایی ترین نگرانی ها و ترس های خود به زیر فشار بیایند و فشار بیاورند. بعضی اوقات ، بازی های ترسناک برای دستیابی به شما اسلحه و گفتن "برو فرزند من. ترس های خود را در چهره شلیک کن." بارهای دیگر ، آنها و شخصیتهای شما را به سمت وسایل بر می دارند و به شما مبارزاتی واقعی می پردازند.

در این ژانر هر دو نوع بازی اتاق وجود دارد و دهه گذشته بر عناوین موهای زائد و عناوین ستون فقرات زیادی به جهانیان بخشید. از دنباله ها تا حق رای دادن های محبوب گرفته تا کابوس های جدید و جدید که توسط بعضی از افراد تند ذهن در بازی پخته شده اند ، در اینجا جالب ترین بازی های یک دهه اخیر آورده شده است. درپوش ها را بالا بکشید و آن چراغ قوه را روشن کنید. اینجا میخواد فاسد بشه

P.T./Silent Hill
P.T.

اوه ، چه می توانست باشد P.T. در سال 2014 با شبکه PlayStation روبرو شد. اگرچه یک تجربه کوتاه ، این تیزر قابل پخش (از این رو عنوان) برای هیدئو کوجیما و قسط Silent Hill لغو شده گیلرمو دل تورو چیزهای کابوس بود. به دنبال یک شخصیت اصلی از طریق خانه ای از راهروهای نامحدود و بینش گیج کننده ، داستان فریبنده ساده P.T. توسط مایکل پنتل Bloody Disgusting به عنوان "اثری خارق العاده از وحشت" توصیف شده است. وی افزود: [[P.T.] نه تنها به نحوه ایجاد اصیل تبدیل به طرح شده است

سرمازدگی و یک فضای خزنده ، اما برای ریسک کردن ضروری است. "

اگرچه امی بازی را لغو کرد و P.T. را حذف کرد. از فروشگاه پلی استیشن ، همچنان به طرفداران خود القا می کند تا عشق خود را به این ملک نشان دهند ، فیلم های فن را بازسازی و بازسازی کنند. پنج سال پس از انتشار اولیه خود ، یک گیمر کنجکاو حتی کشف راز دیگری که بازی پنهان شده بود: لیزا ، ظاهری شبیه به ارواح است که در حال ظهور است ، در واقع در حال پیگیری شخصیت اصلی است. به عبارت دیگر ، جایی برای مخفی کردن در P.T وجود ندارد.

Resident Evil 7: Biohazard (VR)
Resident Evil 7: Biohazard (VR)

منتقدان و هواداران بعد از عمل گرایانه تر Resident Evil 6 ، تردید داشتند که آیا یک حق رای دادن یک بار وحشتناک می تواند نیزش هولناک خود را بازیابد. آنها ثابت شده اشتباه در زمان Resident Evil 7: Biohazard در سال 2016 راه خود را به صحنه کشیدند. Resident Evil 7 در بهترین حالت خود وحشت ناخوشایند دارد و از اسطوره های سریال که به طور فزاینده ای مسخره است ، انفجارهای غول پیکر و نبردهای سریع رویداد قبلی پیش می رود. ورودی های. Biohazard این سریال را به ریشه های خود بازگرداند. هدر الکساندرا Kotaku نوشت: "تمرکز کوچک بر یک محل اصلی و تأکید بر زنده ماندن در برابر مبارکات فلش ، فضایی تاریک ، مظلوم و ترسناک را ایجاد می کند که مدت هاست از این سریال غایب است."

برای اینکه بیشتر ترسناک تر شود ، بازی به معنای واقعی کلمه در نسخه VR در چهره بازیکنان قرار می گیرد. چشم انداز اول شخص Resident Evil 7 خود را کاملاً به واقعیت مجازی متصل می کند ، و هر احساس چاقو و نزدیکی احساس اضطراب بیشتری نسبت به همیشه دارد. بازی پایه قبلاً غیرقابل حل است و شما را از آن می خواهید که دوش بگیرید بعد از بازی ، اما نسخه VR مانند راه رفتن در کابوس است.

باشگاه ادبیات دوکی داکی
باشگاه ادبیات دوکی داکی

گرچه کلوپ ادبیات Doki Doki به نظر می رسد مانند یک سیم کارت دوستیابی ژاپنی در ماه ، اما این بازی یک راز وحشتناک پنهان است. در زیر سطح فریبنده آن ، کابوسی استعاره ای در مورد شخصیت ها وجود دارد که متوجه می شوند خیالی هستند و از داشتن یکبار مصرف به روشی که چنین بازی ای به طور معمول حکایت می کند ، امتناع می ورزد. این عنوان پر از اشکالات و اشکالات جعلی است که باعث می شود باور کنید بازی شما واقعاً خراب است. در حقیقت ، یکی از پایان های بازی فقط بعد از حذف پرونده شخصیت قابل دسترسی است ، فقط برای چکش زدن به خانه چقدر احساس می کنید کل این کار اشتباه است.

ویکتوریا رز گلر Polygon نوشت: "به عنوان اثری از استعاره وحشتناک ، ادبیات Doki Doki . بر اساس آنچه تصور می شود درک شما از معابر ژانر و اصول رسانه های تعاملی است ، لحظه هایی را ایجاد می کند." به عبارت دیگر ، باشگاه ادبیات Doki Doki وحشتناک است زیرا می داند که گیمرها از یک رمان دوستیابی سیم کارت انتظار چه چیزی را دارند و برعکس آن را انجام می دهند.

بیگانه: انزوا
بیگانه: انزوا

چندین اقتباس بازی گرافیکی اکشن از حق رای دادن بیگانه در طول سال ها پدیدار شده است. این با توجه به اینکه گیمرها چه مقدار دوست دارند منفجر شوند ، کار بدی نیست. در مقابل ، Alien: Isolation داستانی واقعاً سردکننده استخوان را روایت می کند که ارتباط بیشتری با فیلم اصلی دارد. به جای انبوهی از دشمنان از عناوینی مانند Alien vs. Predator ، Isolation شما را در مقابل یک Xenomorph به ظاهر غیرقابل توقف قرار می دهد. شما باید از طریق کشتی رها شده بیگانه حمله کرده باشید ، که احساس می کند بسیار شدیدتر از شلیک به موج پس از موج هیولا بی چهره است. در حقیقت ، اسلحه ها در این بازی اساساً بی معنی هستند. شما در حال تلاش برای جنگیدن نیستید. شما در حال تلاش برای زنده ماندن هستید.

Alessandro Fillari از GameSpot نوشت: "Alien: Isolation بررسی مجدد آن است که چه وحشت و شکنندگی شخصیت در بازی ، چکش زدن به این مفهوم است که به دام افتاده اید ، و بدون راهی برای خروج". این شرم آور است که Isolation فروش خوبی نداشته است ، زیرا در مدت زمان کمی مانند نخستین بازی معتبر Alien احساس می شود.

پیشی گرفتن 2
پیشی گرفتن 2

اولین Outlast بازی جدیدی را ارائه می دهد که داستان سرایی و گیم پلی ترسناک بقا را پیدا کرده است. این درست به عنوان یکی از ترسناک ترین بازی هایی که تاکنون ساخته شده است مورد ستایش قرار گرفت ، اما چیزی در مورد Outlast 2 وجود دارد که احساس اشتباه بیشتری می کند. بازی با فلاش بک ها و توهم تا حدی بیشتر از قسط اول که اغلب باعث می شد شخصیت ها - و به تعبیر پخش کننده - نتوانند تفاوت بین وحشت واقعی و تخیل را تشخیص دهند. حتی فینال بازی به همان اندازه که ممکن است امیدوار باشید قطع و خشک نشده بود ، و باعث شد داستان نگران کننده مدتها بعد از چرخیدن اعتبار به شما بچسبد.

در حالی که فرقه گرایان شرور در Outlast 2 برای شرورهای ترسناک ایجاد می کنند ، لحظه هایی است که شخصیت اصلی به تنهایی می یابد که بازی واقعاً شما را ناراحت کننده می کند. فیلیپ Polygon نوشت: "Shanties ، دریاچه ها و مسیرهای کوهستانی در این بازی مملو از داستانهای خونین محیطی است ، نوع بدن-قسمتهای پراکنده - همه جا که برای حفظ احساس ناخوشایندی من کار می کند ، حتی در شرایطی که باعث می شود پیش بینی های گذشته را تحت فشار قرار دهد." کلار

فراموشی: نزول تاریک
فراموشی: نزول تاریک

فراموشی: The Dark Descent گوهر هندی است که با یک فریاد دهه را خاموش کرد. Amnesia: The Dark Descent به دنبال شخصیتی بدون حافظه (و بدون اسلحه) می رود و هر قلعه ای خالی از سکنه را در اختیار شما قرار می دهد ، چیزهای وحشتناکی را که در عنوان خود قول می دهد به شما می دهد و سپس برخی دیگر. معماها جالب هستند و دلیلی که شما در طول راه از آن پرده برمی دارید جذاب و دلگیر است ، اما هنگامی که سرانجام هیولا بیایند - و آنها هم خواهند آمد - بازی تبدیل به یک دیوانه دیوانه برای بقا می شود. جان واکر Rock Rock Shotgun نوشت: "تعقیب ها کاملاً ناخوشایند هستند ، هیولا سریع تر از شما وقتی می خواهید در را ببندید تا آنها را کند کند یا یک اتاق تاریک برای مخفی کردن خود درآورد." "عضلات ساق پا از ترس مطلق سفت می شوند زیرا تقریباً بینی خود را در مقابل مانیتور برای دستیابی به ایمنی لمس می کنم."

نه تنها Amnesia: The Dark Descent نقطه عطفی در ژانر بازی های ویدیویی ترسناک است ، بلکه برخی از جالب ترین فیلم های واکنش تاکنون از جان افراد فقیر را که برای وحشت در داخل آماده نشده بودند ، ایجاد کرد. توسعه دهندگان در اواخر سال 20 با ایجاد شرایط دشواری حتی بیشتر افزودند و اکنون زمان مناسبی برای نزول است.

Hellblade: قربانی Senua
Hellblade: قربانی Senua

Hellblade: Senua's Sacrifice اکثر ترس های خود را از چقدر با ادراک شما اشتباه می کند. این روایت مضامین بیماری روانی را بررسی می کند ، یک شخصیت اصلی را که مبتلا به روان پریشی است ، چیزهایی را که در آنجا نیستند می بیند و می شنود (و گهگاهی ممکن است توانایی نبرد خود را از دست بدهد). بازی حتی برای شما چه انتظاراتی دارد از جمله تهدید به حذف داده های ذخیره شده خود ، برای شما دروغ است. نتیجه ، تجربه ای است که واقعاً نگران کننده است ، و این قبل از آن است که حتی واقعیت قهرمان بودن را در سفر به جهنم باز کنید.

بازی با استفاده از صوت از بین بردن بازیکنان از حالت تعادل ، برآمدگی در گفتگوها و زمزمه هایی از شخصیت هایی که نمی توانید مشاهده کنید ، برتری دارد. فراتر از ارائه یک نگاه خیره کننده به دنیای زیرین ، Hellblade از شما می خواهد که عدم اطمینان و گیجی را که سنوا در طی زندگی خود می گذرید ، بفهمید و در نتیجه تجربه همه جانبه ترسناک را تجربه کنید که هنگام پخش با هدفون نیز بهتر است.

سوما
سوما

از مغز متفکرانی که Amnesia: The Dark Descent را ایجاد کرده است ، سوما می آید ، بازی ای که با Amnesia بسیار متفاوت است اما به همان اندازه ناخوشایند است. ترس و وحشت در سوما به جای اینکه در چهره شما قرار بگیرد ، ترس و وحشت در سوما ناشی از احساس ناامیدی مطلق است که هر لحظه از بازی را فرا می گیرد. گرفتار شدن در انتهای اقیانوس بسیاری از ترسهای بسیار مهم را به وجود می آورند ، همانطور که توالی های بسیاری از وحشت بدن را با شخصیت هایی که بر خلاف میل خود به هیولاها تبدیل می شوند ، انجام می دهد.

دقیقاً مانند Amnesia ، نام بازی در اینجا از اجتناب یا برتری دشمنان خود استفاده می کند. هیچ مبارزه سنتی در سوما وجود ندارد ، که این احساس را بیشتر می کند که شما و شخصیتتان برای وحشت هایی که با آن روبرو هستید کاملاً آماده نیستید. بازی به طور مداوم شما را با انتخاب های دشوار روبرو می کند تا بتوانید ذهنیت "ما یا آنها" روایت را تقویت کنید ، باعث می شود شخصیت شما برای زنده ماندن کارهای غیر انسانی را انجام دهد. این تجربه چنان نگران کننده است که دو سال بعد از انتشار "حالت ایمن" اضافه شد و به بازیکنان این امکان را می دهد که روایت بازی را بدون نیاز به مقابله با بسیاری از برخوردهای دشوار موجودات تجربه کنند.

لایه های ترس
لایه های ترس

Layers of Fear ممکن است جنگ هیجانی با هیولاها نداشته باشد ، اما محیط سرکوبگر مسیری طولانی را طی می کند تا این بازی به اندازه هر عنوان Resident Evil وحشتناک باشد. بسیاری از بسیاری از ترس های پرش (بیشتر آنها شامل نوعی دام مرگ یا موارد دیگر) نیز این بازی را به یک تجربه به یاد ماندنی تبدیل می کند.

حتی خانه ای که داستان در آن رخ می دهد ، در طول بازی تغییر می کند و شما را از تعادل و بیماری راحت می کند. پاتریشیا هرناندز Kotaku نوشت: "بسیاری از ترس ها از کاوش های دنیوی ناشی می شوند ، فقط برای تماشای آن پیچیده و به چیزی غیرقابل تشخیص و وحشتناک تبدیل می شوند." Layers of ترس به طور مداوم ترفندهای کمی مثل این بازی می کند ، درهایی را که قبلاً در آنجا بود ، از بین می برد و نقاشی ها را به صورت مسخره ای از شکل انسان می پیچاند. این یک بازی است که هرگز به شما امکان نمی دهد آرامش بیشتری داشته باشید زیرا با عمیق تر و عمیق تر کردن جنون عمارت قدیمی روبرو می شوید.


سینما غیرقابل پیش بینی است ، مانند جهانی که آنقدر هدفش آینه سازی است ، غیرقابل پیش بینی است. بعضی از سالها در گوشواره قابل توجه به یاد دارد ، در حالی که برخی دیگر هستند که ترجیح می دهیم آنها را فراموش کنیم. اما هر چند وقت یکبار ، ستارگان برای کمک به هالیوود یکی از آن سالهای "خاطره انگیز" را به چیزی واقعاً فراموش نشدنی می چرخانند.

سال 1999 با یک تابلوی خیره کننده از ذهن برخی از جسورانه ترین فیلمسازان سینما ، سالی به یاد ماندنی برای فیلم ها نبود ، بلکه یکی آنقدر پوچ و مبهم بود که شاهکار نهایی را از یکی از بزرگترین نویسندگان سینما ، یک بازی تغییر داد / حماسه علمی تخیلی تعریف کننده نسل ، یک زن و شوهر از پایان های پیچ و تاب خم شدن ذهن ، و حداقل دو نسخه کلاسیک فوری به ژانر ترسناک که در همان مدت 12 ماه به سینماها ضربه می زند. در اینجا چند مورد از شاهکارهای سال 1999 آورده شده است که به خوبی می توانند در سال 2019 به کشف و یا بازنگری مجدد بپردازند ، زیرا با نزدیک شدن به بیستمین روز تولدشان.

باشگاه مبارزه
هنوز هم از Fight Club

با نزدیک شدن به قرن بیستم ، به نظر می رسید جامعه در حال چرخش بی وقفه در بحران هویت است. فقط مناسب است ، پس از آن ، سال 1999 سالی بود که Fight Club - بر اساس کارزار عجیب و غریب چاک پالاهنیوک از یک رمان پرفروش - راه خود را به سالن های تئاتر کشید و دنیا را ترک کرد و پرسید: "آیا در مورد تایلر داورد آگاهی داشتی؟"

قبل از دیدن فیلم ، طرفدار کتاب Palahniuk نبودید - یا اینکه پیچ سوم عمل مبارزاتی ی قبل از دیدن فیلم نابود شده بود - پاسخ به این سؤال احتمالاً خیر بود. برای رکورد ، این پیچ و تاب یکی از کتابهای ضبط است ، و دلیل بزرگی که (خواه شما راجع به Durden می دانستید یا نه) ، تماشای اقتباس Fight Club (کارگردانی دیوید فینچر) کارگردان بسیار جالب بود.

بخشی از کیفرخواست کیفر از فرهنگ سازمانی / مصرف کننده ، بخشی ساختارشکن اسطوره های مردانه مدرن ، و (اگر فقط سهوا) اکتشاف بخشی از امتیاز مرد سفید پوست ، فیلم فینچر نگاهی بدون زندانی به جامعه ای است که در آستانه بی ذهنیت خوردن خود زنده است. - و در نیاز ناامیدانه به هرج و مرج کمی. مقابله با ادوارد نورتون ، برد پیت و هلنا بنام کارتر با شگفت انگیز فریبنده ، آنارشی دقیقاً همان چیزی است که فینچر و خدمه آنرا با وحشیانه ، خونین ، شرارتان خنده دار و پرتحرک و که همان Fight Club است تحویل می دهند. 20 سال بعد پر از شگفتی.

فضای اداری
هنوز هم از فضای اداری

گرچه این یک رویکرد به طرز چشمگیری متفاوت به موضوع می پردازد ، اما به نظر می رسد کمدی Office Acerbic Mike Judge Office Space از همان پارچه موضوعی مانند Fight Club بریده شده است. از این گذشته ، هر دو آنها با ماتریالیسم روح آور جامعه روبرو هستند ، و هر دو دنبال یک هواپیمای بدون سرنشین اداری چنان کشیده شده اند که ناامید می شوند تا راهی برای یافتن پیدا کنند.

به جای اینکه اجازه دهد روان شکسته خواب هیپنوتیزم او برای شروع یک انقلاب آنارشیستی کلاب مبارزه با زیرزمینی باشد ، شخصیت اصلی قاضی رویکرد کمی سرمایه داری نسبت به هرج و مرج شخصی به خود می گیرد - او دوستان خود را در یک طرح ثبت می کند تا شرکتی بی روح را که برای آن کار می کند از بین ببرد.

اگر فضای دفتر را دیده اید ، می دانید که چگونه این طرح به طرز خنده دار اشتباه می رود ، اما فیلم بیش از حد به مورد توجه نیست. فیلم Judge نیز با محکوم کردن کاملاً فرهنگ سازمانی که کاملاً درخشان است ، محکوم نیست. در عوض ، قاضی با استفاده از تنظیمات و نقشه های فضای اداری ، چرخشی از یک فریاد نه چندان طنز ، خنده و با صدای بلند راجع به چگونگی تلاش شرکت ها و مصرف گرایی ، فردیت را بلعیده است. حتی در حین محکوم کردن فرهنگ ، Office Space نیز همان فیلم نادری است که بسیاری را نیز درک می کند ، بسیاری از افراد در سیستم گوارش شرکتی کاملاً رنج می برند. یکی از آنها ، خوب ، هیچ کس شما را مجبور به ماندن نمی کند.

خودی
هنوز هم از The Insider

انجام کار درست هرگز آسان نیست. این روزها ، به نظر می رسد سخت تر از هر زمان دیگری نه تنها انجام دادن درست ، بلکه دانستن اینکه کار درستی است برای شروع چیست. در حالی که ما می خواهیم در سال 1999 با عینک های گل رز به گذشته نگاه کنیم و وانمود کنیم چیزها متفاوت از این هستند ، حقیقت این نبرد برای دیدن مردم ایستادن و انجام کار صحیح از زمان طلوع آفتاب انسان باران است ، و فقط ادامه خواهد یافت خشم در میان آینده تاریک انسان. آن مبارزات بی انتها - و عواقب غالباً غیرقابل پیش بینی از اقدام واقعاً - در مرکز درام مهیج دلخراش مایکل مان است The Insider ، و فقط یکی از دلایلی است که این تریلر محکم ، شیک و پارانوئید تا این حد عمیق طنین می زند.

برای کسانی که آن را ندیده اند ، خودی (The Insider) داستان واقعی باورنکردنی شیمیدان تحقیق جفری ویگاند (راسلو کرو که هرگز بهتر نیست) را دنبال می کند که در 60 دقیقه رفت تا Big Tobacco را از سر ببرد ، فقط برای دیدن نتیجه زندگی ناخوشایندش. به عنوان یک فیلم ، The Insider یک هیجان انگیز سفید پوست در مورد فساد ، تمامیت رومه نگاری و هزینه انجام کار درست است که برای آخرین عملکرد عالی آل پاچینو اتفاق می افتد ، و نوبتی از کرو است که باید برای او اولین اسکار خود را به دست آورد. . این همچنین یک درام جدی و تأثیرگذار در مورد پاسخگو بودن قدرتمند در برابر سوء رفتار شرکت های شیطانی است که باعث می شود The Insider ارزش تجدیدنظر در این زمینه را داشته باشد

برای کسانی که خود را در میان مبارزان می شمارند.

ماتریکس
هنوز هم از ماتریس

اکنون تصور تقریبا غیرممکن است ، اما قبل از انتشار The Matrix ، تقریبا هیچ کس نمی دانست که Wachowskis چه جهنمی است. به هر حال آنها فقط دو فیلم به نام خود داشتند و یکی از آنها - ترسناک ترین بازیگر Stallone / Banderas کاملاً وحشتناک - برای آنها فقط اعتبار فیلمنامه نویسی مشترک را به دست آورد. حتی محدوده فریبنده و جنجال برانگیز جنایات Bound ، همه اما بدون توجه به زمان آزادی از زندان رفت. لازم به گفتن نیست ، استثنائات برای پیروی از Wachowskis همه وجود نداشت - که به عنوان یک تلنگر عملی با فن آوری و اثرات محور با ویژگی Keanu Reeves صورتحساب است.

گفتن اینکه Wachowskis توجه هالیوود را به خود جلب کرد وقتی که در مارس 1999 ماتریکس در سالنهای تئاتر قرار گرفت ، یک امر کم اهمیت است. این تمام سیاره ای بود که واقعاً توجه کرد و آن توجه به خوبی بدست آمد. نه تنها ماتریس یک داستان سرسخت و شخصیت محور از انسان در مقابل فن آوری اجرا شده بود ، بلکه یک شاهکار بصری / معالجه / جهش رو به جلو بود که علمی را برای نسلی شکل می داد. این همچنین یک موفقیت خلاق و تجاری را ثابت کرد که Wachowskis هرگز نتوانست کاملاً آن را تکرار کند. آنها می توانند امیدوار باشند که قلب خود را بدانند که حتی 20 سال پس از انتشار آن ، ماتریکس احساس می کند مثل همیشه تازه و ژرف است . و هنوز هم کاملاً شایسته آن "Whoa" است.

ماگنولیا
هنوز هم از ماگنولیا

کارگردان پل توماس اندرسون پس از تحویل گرفتن تکان دهنده های پشت به پشت با دو فیلم اول خود یعنی Hard Eight و Boogie Nights ، بسیاری از افراد را به عنوان اسکورسیزی بعدی درآورد. New Line Cinema پا به عرصه تولید پیگیری گذاشت و او یک فیلم هنری کم نظیر ، 37 میلیون دلاری را به دنبال آورد که در طی یک روز تنها - و الگوهای آب وهوایی در حال تغییر و تحولات - در طی یک روز تنها یک زندگی بی نظیر و بی نظیر زندگی را پشت سر گذاشت.

ساعت سه ساعت و هشت دقیقه با عقب در خانه ، ماگنولیا بلند پروازانه ترین و شخصی ترین پروژه اندرسون را تا به امروز مشخص کرد. این فیلمی است که دلهره کارگردان را برای ملودرامهای زیاد و یکدست ترکیب می کند و او را با ذکاوت برای قطعات با شکوه ست می کند و روایت های دقیقی را مشاهده می کند ، شخصیت های محور ، همه در برابر بوم به اندازه بیلبورد و برخورد با یک حس سرنوشتی تقریباً فوق طبیعی که به سختی در داستان های قبلی خود به چشم می خورد. فیلم های. نتیجه ، یک موزاییک kaleidoscopic یک فیلم است که ثابت کرد یکی از چالش برانگیزترین فیلم های سال 1999 و همچنین یکی از پر ارزش ترین های آن است. در بیستمین سالگرد خود ، یکی از بهترین های اندرسون است.

حس ششم
هنوز هم از حس ششم

از بین کلیه فیلمهای خارق العاده و خارق العاده ای که در 1999 منتشر شد ، کمتر کسی از تأثیر فرهنگی برخوردار بود که توسط هیجان انگیز فوق العاده طبیعی M. Night Shyamalan The Sixth Sense استفاده شد. داشتن یک چرخش ستاره از بروس ویلیس ، یکی از بزرگترین اجراهای کودک در تاریخ از هالی جوئل اسمانت و یک عقب ماندگی در ذهن ، شاهکار شیامالان زیر یک پرده رمز و راز وارد سینماها شد و تقریباً یک شبه به یک پدیده فرهنگی قانونی تبدیل شد که به خوبی پاکسازی شد. شمال نیم میلیارد دلار در گیشه ، شش نامزد جایزه آکادمی به دست آورد و نام خانوادگی مردی را که نوشت و کارگردانی کرد ، ساخت.

با گذشت سالها ، هالیوود - و خود شیامالان - بارها و بارها سعی در بازنشر تأثیر مهمی از روایت پیچیده فیلم نکرده است. از آنجا که دیدگاه شیامالان به طرز ماهرانه اجرا و آشکارا تحقق می یابد ، احساس ششم فقط در نتیجه عزت نفس رشد کرده است ، و تأثیر عاطفی سنگین فیلم هنوز هم به شما می رسد که آیا اسرار آن را می دانید یا نه. در حقیقت ، بخشی از سرگرم کننده برای بازنویسی The Sixth Sense در جستجوی سرنخ هایی است که شما سه یا چهار یا پنج بار اول را از دست داده اید. آنچه بیشتر از همه تحت تأثیر پیچ و تاب های فیلم و لرزهای ارواح قرار می گیرد این است که در اصل آن نیز یک درام مشاهده شده با حساسیت در مورد اندوه و گم شدن است و یک جوان مشکل آفرین برای یادگیری پذیرفتن بارهای هدیه ای که هرگز از او خواسته نشده است. این که شیامالان چنین درامهای متنوعی را در یک داستان واقعاً ناآرام و ناخوشایند قرار داده است ، همچنین باعث می شود که The Sixth Sense به عنوان افسانه ژانر تبدیل شود.

پروژه جادوگر بلر
هنوز هم از پروژه جادوگر بلر

صحبت از افسانه ژانر ، فقط یک هفته قبل از رسیدن Sixth Sense ، یکی دیگر از شیرینی های فوق العاده طبیعی هرچند کوچک اما بسیار کوچک و جالب در پروژه The Blair Witch Project به سینماها رسید. این فیلم بدون هیچ بودجه توسط سه دانشجوی فیلم که در هنگام فیلمبرداری مستند درباره یک افسانه شهری کوچک در جنگل گم می شوند ، درک و کارگردانی تازه واردان آن شد. با تلاش برای یافتن راه بازگشت به جامعه ، مشخص می شود که آنها تنها در جنگل تنها نیستند ، و ممکن است توسط خود جادوگر بلر به دام افتد.

در حالی که این کافی بود که یک فیلم ترسناک جالب به خودی خود بسازیم ، اینگونه بود که میریک و سانچز داستان خود را اعدام کردند و به بازار عرضه کردند که واقعاً باعث شد تا پروژه جادوگر بلر از هم جدا شود و تقریباً از هر فیلم تلخی که پیدا شده است قبل یا از آن ساخته شود. . کارگردانان اساساً بازیگران خود را در جنگل کنار می کشند ، روزانه حوادث شبح وار را برپا می کردند و مجری خود را داشتندبرای کسانی که خود را در میان مبارزان می شمارند. ماتریکس هنوز هم از ماتریس اکنون تصور تقریبا غیرممکن است ، اما قبل از انتشار The Matrix ، تقریبا هیچ کس نمی دانست که Wachowskis چه جهنمی است. به هر حال آنها فقط دو فیلم به نام خود داشتند و یکی از آنها - ترسناک ترین بازیگر Stallone / Banderas کاملاً وحشتناک - برای آنها فقط اعتبار فیلمنامه نویسی مشترک را به دست آورد. حتی محدوده فریبنده و جنجال برانگیز جنایات Bound ، همه اما بدون توجه به زمان آزادی از زندان رفت. لازم به گفتن نیست ، استثنائات برای پیروی از Wachowskis همه وجود نداشت - که به عنوان یک تلنگر عملی با فن آوری و اثرات محور با ویژگی Keanu Reeves صورتحساب است. گفتن اینکه Wachowskis توجه هالیوود را به خود جلب کرد وقتی که در مارس 1999 ماتریکس در سالنهای تئاتر قرار گرفت ، یک امر کم اهمیت است. این تمام سیاره ای بود که واقعاً توجه کرد و آن توجه به خوبی بدست آمد. نه تنها ماتریس یک داستان سرسخت و شخصیت محور از انسان در مقابل فن آوری اجرا شده بود ، بلکه یک شاهکار بصری / معالجه / جهش رو به جلو بود که علمی را برای نسلی شکل می داد. این همچنین یک موفقیت خلاق و تجاری را ثابت کرد که Wachowskis هرگز نتوانست کاملاً آن را تکرار کند. آنها می توانند امیدوار باشند که قلب خود را بدانند که حتی 20 سال پس از انتشار آن ، ماتریکس احساس می کند مثل همیشه تازه و ژرف است . و هنوز هم کاملاً شایسته آن "Whoa" است. ماگنولیا هنوز هم از ماگنولیا کارگردان پل توماس اندرسون پس از تحویل گرفتن تکان دهنده های پشت به پشت با دو فیلم اول خود یعنی Hard Eight و Boogie Nights ، بسیاری از افراد را به عنوان اسکورسیزی بعدی درآورد. New Line Cinema پا به عرصه تولید پیگیری گذاشت و او یک فیلم هنری کم نظیر ، 37 میلیون دلاری را به دنبال آورد که در طی یک روز تنها - و الگوهای آب وهوایی در حال تغییر و تحولات - در طی یک روز تنها یک زندگی بی نظیر و بی نظیر زندگی را پشت سر گذاشت. ساعت سه ساعت و هشت دقیقه با عقب در خانه ، ماگنولیا بلند پروازانه ترین و شخصی ترین پروژه اندرسون را تا به امروز مشخص کرد. این فیلمی است که دلهره کارگردان را برای ملودرامهای زیاد و یکدست ترکیب می کند و او را با ذکاوت برای قطعات با شکوه ست می کند و روایت های دقیقی را مشاهده می کند ، شخصیت های محور ، همه در برابر بوم به اندازه بیلبورد و برخورد با یک حس سرنوشتی تقریباً فوق طبیعی که به سختی در داستان های قبلی خود به چشم می خورد. فیلم های. نتیجه ، یک موزاییک kaleidoscopic یک فیلم است که ثابت کرد یکی از چالش برانگیزترین فیلم های سال 1999 و همچنین یکی از پر ارزش ترین های آن است. در بیستمین سالگرد خود ، یکی از بهترین های اندرسون است. حس ششم هنوز هم از حس ششم از بین کلیه فیلمهای خارق العاده و خارق العاده ای که در 1999 منتشر شد ، کمتر کسی از تأثیر فرهنگی برخوردار بود که توسط هیجان انگیز فوق العاده طبیعی M. Night Shyamalan The Sixth Sense استفاده شد. داشتن یک چرخش ستاره از بروس ویلیس ، یکی از بزرگترین اجراهای کودک در تاریخ از هالی جوئل اسمانت و یک عقب ماندگی در ذهن ، شاهکار شیامالان زیر یک پرده رمز و راز وارد سینماها شد و تقریباً یک شبه به یک پدیده فرهنگی قانونی تبدیل شد که به خوبی پاکسازی شد. شمال نیم میلیارد دلار در گیشه ، شش نامزد جایزه آکادمی به دست آورد و نام خانوادگی مردی را که نوشت و کارگردانی کرد ، ساخت. با گذشت سالها ، هالیوود - و خود شیامالان - بارها و بارها سعی در بازنشر تأثیر مهمی از روایت پیچیده فیلم نکرده است. از آنجا که دیدگاه شیامالان به طرز ماهرانه اجرا و آشکارا تحقق می یابد ، احساس ششم فقط در نتیجه عزت نفس رشد کرده است ، و تأثیر عاطفی سنگین فیلم هنوز هم به شما می رسد که آیا اسرار آن را می دانید یا نه. در حقیقت ، بخشی از سرگرم کننده برای بازنویسی The Sixth Sense در جستجوی سرنخ هایی است که شما سه یا چهار یا پنج بار اول را از دست داده اید. آنچه بیشتر از همه تحت تأثیر پیچ و تاب های فیلم و لرزهای ارواح قرار می گیرد این است که در اصل آن نیز یک درام مشاهده شده با حساسیت در مورد اندوه و گم شدن است و یک جوان مشکل آفرین برای یادگیری پذیرفتن بارهای هدیه ای که هرگز از او خواسته نشده است. این که شیامالان چنین درامهای متنوعی را در یک داستان واقعاً ناآرام و ناخوشایند قرار داده است ، همچنین باعث می شود که The Sixth Sense به عنوان افسانه ژانر تبدیل شود. پروژه جادوگر بلر هنوز هم از پروژه جادوگر بلر صحبت از افسانه ژانر ، فقط یک هفته قبل از رسیدن Sixth Sense ، یکی دیگر از شیرینی های فوق العاده طبیعی هرچند کوچک اما بسیار کوچک و جالب در پروژه The Blair Witch Project به سینماها رسید. این فیلم بدون هیچ بودجه توسط سه دانشجوی فیلم که در هنگام فیلمبرداری مستند درباره یک افسانه شهری کوچک در جنگل گم می شوند ، درک و کارگردانی تازه واردان آن شد. با تلاش برای یافتن راه بازگشت به جامعه ، مشخص می شود که آنها تنها در جنگل تنها نیستند ، و ممکن است توسط خود جادوگر بلر به دام افتد. در حالی که این کافی بود که یک فیلم ترسناک جالب به خودی خود بسازیم ، اینگونه بود که میریک و سانچز داستان خود را اعدام کردند و به بازار عرضه کردند که واقعاً باعث شد تا پروژه جادوگر بلر از هم جدا شود و تقریباً از هر فیلم تلخی که پیدا شده است قبل یا از آن ساخته شود. . کارگردانان اساساً بازیگران خود را در جنگل کنار می کشند ، روزانه حوادث شبح وار را برپا می کردند و مجری خود را داشتند.

فیلم های هنری چالش برانگیز ، مبهم و مبهم - همچنان به آهنگ های قهوه ای خنده دار ، اعدام شده و استادانه و دارای قوسی جنسی Eyes Wide Shut ، دکمه های فراتر از مزار را فشار می دادند.

بر اساس رمان Traumaovelle در سال 1926 ، این فیلم از مردی پیروی می کند که پس از یک افشاگری تکان دهنده از همسرش ، روی یک ادیسه خطرناک و شبانه دوسو جنسی و عذاب اخلاقی قرار می گیرد. نه ، این جمع بندی کاملاً نشانگر قدرت مبهم کابوس بدخیم و نیمه سورئالیستی کوبریک نیست. این سؤالات شخصی پیچیده را که توسط زن و شوهر موردنظر مورد کاوش قرار گرفته است (درخشان ترامپ و تام کروز و نیکول کیدمن به تصویر کشیده است) نیز مطلع نمی کند. همچنین مقدار خون ، عرق و اشک های تولید شده در تولید شکنج آور ، دو و نیم سال فیلم ، تقسیم نمی شود. در حالی که ما ممکن است هرگز شاهد برش نهایی کوبریک از درام وابسته به عشق او باشیم (که توسط MPAA به NC-17 تلقی شده و پس از گذشت او را به یاد می آوریم) ، Eyes Wide Shut که در سال 1999 به سینماها افتاد ، یک اثر نهایی فراموش نشدنی است که ارزش آن را دارد که بحث کند ، بحث کند ، تماشا کند ، و بازنویسی

South Park: Bigger ، Long & Uncut
هنوز هم از Bigger ، Long & Uncut

در دهه‌هایی که تلویزیون به خانوارهای آمریکایی حمله کرده است ، فیلمسازان تلاش کرده اند و اکثر آنها نتوانسته اند نمایش تلویزیونی را با وقایع سینمایی تطبیق دهند. با این وجود چند موفقیت غیرمنتظره در این راه وجود داشته است ، و از آن مجموعه نمونه کوچک ، South Park: Bigger ، Longe & Uncut - اقتباس موسیقیایی از Trey Parker و Matt Stone از سری انیمیشن های عجیب و غریب ، پوچ و پوچ آنها - به عنوان یکی از این فیلم ها استفاده می شود. بهترین.

این ارتباط زیادی با این واقعیت دارد که پارکر و استون قصد ندارند دوباره چرخ را با اولین سرمایه گذاری روی پرده بزرگ ساوت پارک ، دوباره نوآوری کنند ، فیلم خود را با گفتگوی پلید ، فیلم های دیدنی فک کننده ، و تفسیر اجتماعی سوراخ کنند. سریال طولانی مدت خود را یکی از خشن ترین فن های تلویزیون بدست آورد. به طریقی ، Bigger ، Longe & Uncut می نویسد که این دوبله مرزهای طعم خوب را حتی از استانداردهای معتبر خود نیز بالا می برد. درست است که ، فیلم احساس بزرگتر ، کثیف تر و پرتحرک تر از هر چیزی را که پارکر و استون قبلاً انجام داده بودند ، و احتمالاً حتی بعد از آن بود.

برخلاف اکثر اقتباس از برنامه های تلویزیونی ، South Park: Bigger ، Longe و Uncut موفق می شود هرگز مانند نسخه گسترده سریال های نیم ساعته احساس نشود. در عوض ، فیلم سازندگانش را می بیند که در سالهای نوری فراتر از برنامه تلویزیونی ، در مقیاس بصری مشغول به کار هستند و فیلمی را به نمایش می گذارند که حتی در حالی که درگیر انیمیشن خشن سبک است که از آن الهام گرفته است ، چشم را خیره می کند. این پارکر و استون همه این موارد را مدیریت می کنند ، در حالی که تعداد معدودی از نمایش را نیز متوقف می کنند ، اعداد موسیقی نامزد اسکار را فقط احساس می کند.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خبرنگار پارسی tarkibehonar مطالب اینترنتی keyvandelta majorin دنیای انیمیشن من نایاب ترین فایل ها در سون فایل آوای فاخته film13 کلبه ای در یک جنگل دور